نالنده، با آه و زاری، نالان نالان: مهتر و کهتر همه با او به خشم عالم و جاهل همه ز او نال نال، ناصرخسرو، از دهر جفاپیشه زی که نالم گویم ز که کرده ست نال نالم، ناصرخسرو، گر باغ تازه روی جوان گشته خندخند چون ابر نال نال چنین بابکا شده ست، ناصرخسرو
نالنده، با آه و زاری، نالان نالان: مهتر و کهتر همه با او به خشم عالم و جاهل همه ز او نال نال، ناصرخسرو، از دهر جفاپیشه زی که نالم گویم ز که کرده ست نال نالم، ناصرخسرو، گر باغ تازه روی جوان گشته خندخند چون ابر نال نال چنین بابکا شده ست، ناصرخسرو